جدول جو
جدول جو

معنی لقمه آلای - جستجوی لغت در جدول جو

لقمه آلای
(بَ / بِ کَ / کِ)
آلوده کننده لقمه. رجوع به آلای شود:
لبش گاهی بخواهش لقمه آلای
ولی در زیر لب لخت جگرخای.
طالب آملی
لغت نامه دهخدا
لقمه آلای
نواله آلای
تصویری از لقمه آلای
تصویر لقمه آلای
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کِ تَ نِ)
لقمه خاینده:
چون روان باشی روان و پای نی
می خوری صد لوت و لقمه خای نی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(لُ مَ / مِ)
منسوب به لقمه، خرد. به اندازۀ یک لقمه.
- گز لقمه ای، گز به قرص کوچک که ناشکسته میتوان به یکبار در دهان برد
لغت نامه دهخدا
تصویری از لقمه ربای
تصویر لقمه ربای
نواله ربای شکمباره
فرهنگ لغت هوشیار